پیام نوروزی کنپارس

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

آنگاه که یک دست روزگار از آستین بلا بیرون می‌آید، دست دیگری از آستین طبیعت به دادمان رسیده و به یادمان می‌آورد در پسِ هر شبی، روزی و از پسِ هر زمستانی، بهاری‌ست و ایرانیان -این مردمان هوشمند تاریخ- چه رازآلود و چه بجا، گردش طبیعت را از زمستان خشک به بهار سبز، نوروز نامیده تا حقیقت امید و تغییر را در قاب طبیعت به تصویر کشند و حافظ‌مان هم چه ترجمان خوبی دارد وقتی می‌سراید:

آن همه ناز و تنعم که خزان می‌فرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد

و ما باور داریم که همگام طبیعت با اکسیر عشق و دوستی، می‌توان از هر سختی‌ای گذشت و ققنوس‌وار از خاکستر غم‌ها، شعر سرخوشی سرود همان‌گونه که خواجه شیراز خواند:
آن پریشانی شب‌های دراز و غم دل
همه در سایه گیسوی نگار آخر شد

و اکنون در این روزهای سخت جدا‌ افتادگی، ما به مثابه یک خانواده، می‌خواهیم دست دل‌مان را به هم داده، نفس دوستی‌مان را به هم آمیخته و با تمام وجود بخواهیم و باور کنیم که از این روزگار سخت هم خواهیم گذشت و به پیروی از طبیعت خوشحال و سرزنده بهاری، مستانه سرود امید بخوانیم که:
ساقیا لطف نمودی قدحت پرمی باد
که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد

نوروزتان و هر روزتان شاد باد

 
ارتباط با ما